اینجا شش ساله شدی فرهام! کنارت من بودم و بابا. یک ماه بود که میگفتند دنیا وارد جهانی غریب شده، جهانی که یک موجود کوچکِ میکروسکوپی فرماندهٔ حجمی از استرس و تشویش است. میگفتند به دستانتان با دیدهٔ تردید نگاه کنید. از بغل گرفتن آدمها بترسید و از همه فاصله بگیرید. ما اما حالمان خوب بود. امید داشتیم! شش سال از آمدن موجود کوچکی که توی خانهمان قد کشیده بود میگذشت و تنها آرزوی ما خندیدن اوست. شادی در دنیایی که شاید بهتر شود. میشود. امید داریم. امید ما تویی فرهام ️...