فرهامفرهام، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 14 روز سن داره

برای شازده کوچولوم

من ماهی‌ام، نهنگم، عُمّانم آرزوست...

بدون عنوان

1395/6/4 13:58
نویسنده : فائزه
129 بازدید
اشتراک گذاری

دستم را که از روی پیشانیت بلند کردم صدای مینا از اتاق کناری بلند شد؛بس کن بخدا تو زود پیر میشوی...چند دقیقه بعد لبهایم را به بهانه بوسیدن روی گونه ات گذاشتم هنوز گرم بود.آهسته در آغوشت کشیدم و به خانه پناه بردم....شب چراغها که خاموش شد آرام بالشم را کشیدم و به اتاقت آمدم خودم را کنارت مچاله کردم هنوز در فکر مراسم ختم بی روح پیرزن همسایه بودم!چرا هیچکس بیاد همین دلهره های ساده مادرانه برایش اشکی نریخت؟!

پسندها (1)

نظرات (1)

محجوب بانو
4 شهریور 95 17:45
وااای عزیزم چقدر نازه ماشالله چرا تب داره سرما خورده؟ دخملی منم همین طور شده